کتاب و باغبونی

ساخت وبلاگ

بیهوده نگو که مرد میدان هستیم

وقتی که ز فریاد گریزان هستیم

در غزه برادرانمان را کشتند

انگار نه انگار مسلمان هستیم

سلام . الان که ساعت دقیقا 2 بعدازظهر هس اومدم بنویسم تا شب که ارسالش کنم دو ساعت نشستم فکر میکنم ببینم برم کارامو بکنم بعد بیام بنویسم یا بنویسم بعد کارامو بکنم .

صبح ساعت 10و نیم رفتم توی آشپزخونه که ناهار درست کنم ساعت 12 و نیم تموم شد و ناهار خوردیم. راستش در حال استراحتم دو ساعت سرپا وایساده بودم واسه آشپزی، خستم. ولی وقتی میرم باغبونی با اینکه کار سختیه و انرژی میخواد ولی حس میکنم خستگیم میره. خیلی خوبه. خدا رو واقعا شکر به خاطر گیاهان و حیوانات که آفریده دنیا با اینا اصلا دوست داشتنیه . وگرنه فقط ادماش بودن که دنیا اصلا قابل تحمل نبود .

به یکی از آرزوهای خیلی بزرگم که همیشه کابوس شبام بوده رسیدم . همیشه توی خوابم سعی میکردم واسه این آرزوم. ولی باورم نمیشد بهش برسم. البته این آرزوی چندین ساله ی من بود. خدایا شکرت. یه آرامش عجیبی پیدا کردم. امیدوارم همه به آرزوهاشون برسن.

خب بریم سراغ کارایی که کردم.

راستش شدیدا تو فکرم که کیبورد و موس بی سیم بخرم چون خیلی راحته واقعا به درد وبلاگ نویسی من میخوره. ولی خب فعلا نه. چون فعلا برا این قضیه پولی ندارم . واسه چیزای مهمتری میخوام. ولی خیلی خوبهههههههه .

به خاطر تغییر فصل و بلند شدن بیش از حد شبا، من کلا زمان انجام کارامو تغییر دادم. همه چی دگرگون شده. روزا که به ترتیب به ناهار درست کردن و ورزش و باغبونی و یه کم معنویات قبل از غروب آفتاب میگذره. بعد که بخش دوم میخوره به بعد از نماز مغرب. بعد مستقیم بعد از نماز ، نقاشی میکشم تقریبا یه ساعت ، بعد اینترنت تقریبا نیم ساعت گاهی وقتام حال ندارم دیگه بعد نقاشی بیام اینترنت بعدش دیگه سریال مظنون که دیوونه این سریالم .

این شخصیت جان John خیلی جذابه. کلا هر کی این فیلم رو ساخته بی نظیر بوده

موضوع هر قسمتش بینهایت هیجان انگیزه. البته چند فصل پخش شده ولی خیلی دیگش هنوزم هس

بعدش سریال قضه های جزیره رو میبینم که بعد از همین سریال ساعت 10 شب پخش میشه بعدشم دیگه در اعماق تاریکی شب، نیل گیمن رو میبینم حرفاشو مرتب گوش میکنم میخوام هیچ وقت از ذهنم نره. کلا وقتی نیل گیمن رو میبنیم یا حرفاشو گوش میکنم حس نوشتنم گل میکنه شدیدا. وای که بی نظیره

حالا حرفش شد بریم سراغ کتابای دیگه ای که از نیل گیمن خریدم .از نَفَس من .

یه کتابی که خیلیییییییییی وقته درخواست موجودی هم دادم به چندتا سایتی که ازش کتاب میخرم. سایت پردیس کتاب و شهر کتاب آنلاین و سی بوک. بیشتر از یه سال شده. برا همین دیدم چون چاپ جدید نمیشه زودتر برم دنبالش تا کلا نیس نشده. خیلی گشتم یه سایت که برا تامین کتاب بود درخواست دادم که بعد زنگیدم گفتن هر چی دنبالش گشتن نبود کلا ناامید شدم که بلاخره یه سایت اموزش زیان رو پیدا کردم که دیدم اااااااااااااا توی لیست کتابای زبانشون کتابی که میخوام هس بعد چندتای دیگم که میخواستم سفارش دادم وایباورم نمیشد که .

تا وقتی که کتاب دود و آینه به دستم رسید باورم شد که دارمش

کتاب بعدی نیل گیمن که البته نویسنده های دیگم هستن جدیدا توی اینترنت دیدم که اومده یه داستان از نیل گیمن توش هس و بقیه ی نویسنده های خیلییییییییییی خوب مث سی کلارک و آر آر مارتین و چندتای دیگه. که واقعا اینا نویسنده های خیلی عجیب غریبی هستن و من عاشقشونم.

اسمش پایان دنیا و داستان های دیگر

یه کتابدیگه از نیل گیمن بود که من به خاطر اینکه کارتونش رو دیده بودم برا همین کتابشو نخریدم چون میخواستم کتابای دیگشو که تا حالا نخوندم و نمیدونم ،بخونمشون برا همین اینو گذاشته بودم برا وقتی که همشونو خوندم.

کتاب کورالین

من صدسال پیش کارتونشو دیدم چقدم ترسیدم خیلی خدایی قشنگ بود و ترسناک. دوس داشتم کتابشو بخونم چون اینو بدونید فیلم یا کارتونی که میبینید و دوس دارید مطمئن باشید کتابشون هزار برابر قشنگ تره.برا همین خیلی دوس داشتم کتاب کورالین رو بخونم. یادم رفت از داخل کتاب عکس بگیرم چون تصویر هم داره حالا دفعه بعدی میگیرم .

کتاب بعدی که نکته ی جالبش اینه که تصویرگر این کتاب که کریس ریدل هس از تصویرگرای خیلی باحالی هس که کتابای نیل گیمن رو به تصویر کشیده و این کتاب که از یه نویسنده دیگه هم هس تصویرگرش همین کریس ریدل هس . بدونید اگه کتابی تصویرگرش این ادمه حتما بخرید مطمئن باشید جذاب ترین کتابه

کتاب تاجر برف .اینم یادم رفت که عکس داخل کتاب رو بگیرم

یه کتاب دیگه هم هس که میذارم برا بعد میخوام حرفای دیگه هم بزنم دیر میشه.

شیر آب گرم یکی از روشوییا خراب بود یعنی هر چی میبستی آب میداد از تابستون شیر پائین آب گرمشو بستم .چون تابستون اینقد کار داشتم که نمیرسیدم سر وقتش برم. میدونستمم دیگه فایده نداره دیگه خود کمپلت شیر مشکل داش. بعد این روشویی هم تنها جای خونمون هس که اهرمی نیس. شیر اهرمی اینقدا هم خوب نیس چون وقتی خراب میشه بدبختی داره باز کردنش اخرش هم باید دسته شیر رو بشکنی. آخرین استراتژی واسه این شیرای اهرمی همینه.

به خاطر همین اصلا دلم نمیخواد این یکی رو هم که مونده اهرمی کنیم. برا همین گذاشته بودم برا پائیز درستش میکنم .چون این موقع دیگه به آب گرم نیازه .صبح زود که آدم میخواد وضو بگیره خیلی شوکه کننده س که از خواب بیدار بشی و آب سرد توی صورتت بریزی. حالا تابستون برعکسه کیف داره.

قبلش هم بگم که میدونم میگید خب به بابات بگو درست کنه . باشه حتما . اینقد که بقیه ی کارا رو انجام میده اینم حتما وقتی بگم انجام میده.

خلاصه باید کل شیر رو باز میکردم و از روشویی جدا میکردم که اگه امیدی بهش نیس یکی دیگه بخریم. حالا واکنش بابام رو ببینید وقتی که شیر رو باز کردم توی راه پله گذاشتم که صبح به بابام بگم ببر یا درستش کن یا عوضش کن.

بابام: این چیهههههههههههههههه محبوبببببببببببببببببببببب چرا شیر رو باز کردی؟ چرا یهو یه کاری رو میکنیییییییییییییییییییییییی؟ چرا نگفته باز کردییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

و من :

مامانم یواشکی به خواهرم (یواشکی چون نیمخواد بحث درست بشه): چقدر پروو. خجالتم نمیکشه یه دختر دست به این کارا میزنه

گفتم خرابه دیگم درست نمیشه. مغزی نو هم بهش زدم فایده نداره خسته شدم از دستش .

بابام: تفلون زدی بهش؟ بیخودی باز میکنی

من: درستش کن من همه چی میارم اگه درستش کردیییییییییییییییییییییییییییییییییی. اییییییییییییییییییییییییییییییییی

بعد دو ساعت بهش ور رفته بعد یه خر تفلون دورش پیچیده و دوباره وصلش کرده . گفت بیا خوب شد گفتم آب گرم رو باز کن و ببند . بعد هر کاری کرد بسته نشد. بعد هیچی نگفت و بازش کرد بعد گفت میدم درستش کنن . گفتم خب منم همینو اولش گفتم .

نتیجه : مردا وقتی یه کاری رو نمیکنید و واستون انجام میدن لطفا دیگه ادا اصول زیادی هم درنیارید .

بعد برد بیرون به دستگاه بسته بودن و داخلشو انگار از اول تراش دادن و درستش کردن. تازه بازم بابام نبست که، گذاشت توی راه پله من برداشتم بستم .

این کوچیکترین و ریزترین کارای اعصاب خورد کن بابام بود. و مسئولیت پذیری توی زندگیش.

حالا بریم سر باغبونی یه کم . جهت آرامش اعصاب

یه سری چیزی واسه درختا سفارش داده بودم که رسید. البته چند روزی میشه.

میوه های درخت انجیرمون 80 درصدش میریخت. یعنی یه دنیا انجیر هر روز پای درخت بود . یعنی قبل از اینکه برسن. بعد زنگ زدم برا مشاوره گیاهپزشکی گفت که ریز میوه به خاطر کمبود کلسیم توی درخت هس.

برا همین یه کلسیم سفارش دادم. واسه محلول پاشی

دو سی سی رو با آمپول میکشی و توی یه لیتر میریزی. درخت ما بزرگه برا همین زیاد میخواد .سمپاشی هم که دارم 2 لیتره برا همین 4 سی سی توش ریختم البته چندبار اینکارو کردم. چون کم بود. خلاصه که باید در سه مرحله به فاصله 12 روز اینکار رو تکرار کرد.

بعدی هم یه نوع اسید هیومیک برا ماه آذر باید محلول پاشی کنم واسش

و یه هورمون رشد جیبرلین رو هم خریدم برا جوونه زدن بذر

هنوز استفاده نکردم . وقت نشد . باید بذر رو 24 ساعت توی این بذاری بعد بکاری .داشتم گلدون و جاشو آماده میکردم.

دو قطره از این رو توی یه لیتر آب میریزی.

قبلا یه هورمون ریشه زایی استفاده کرده بودم ولی اثری نداش واسه قلمه زدن. حالا ببینم این برا بذر چطوره.

خب دیگه برویم باشد که اینبار زودتر باز گردیم .

شب بخیر و سلامتی یا علی

جادوگري...
ما را در سایت جادوگري دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwizardrya بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 15:36