نقاشی و باغبونی

ساخت وبلاگ

اولین بار بود که بدون ماسک بعد از دو سال فکر کنم رفتم بیرون

نمیدونم چطوری بگم چه حسی داش. انگار خیلی واضح بودم با کیفیت اچ دی اصلا راحت نبودم. البته مجبور شدم ماسک نداشتیم و باید حتما میرفتیم بیرون . ولی من همچنان میترسم از ماسک نزدن .

سلام . میخوام سعی کنم امشب حتما ارسال کنم این پست رو. تمام تلاشیمو میکنم.

بچه که بودیم خیلی از این کارتونا میذاشتن که یه ربات میساختن که کارای خونه رو میکرد. منم یکیشو میخوام . کلا خودم در حالی که نشستم کتاب میخونم بهش کار بگم توی ذهنم تصور میکنم .

امروز یه خرید اینترنتی کردم که اصلا انتظارشو نداشتم . اول میخواستم یه سری کتاب بخرم ولی بعد یهو یه چیزی دیدم که خیلی به درد من یکی میخورد. واقعا بهش احتیاج داشتم. به خاط رهمین فقط دوتا کتاب واجبی که میخواستم رو خریدم و از خیلی کتابای دیگه زدم تا بتونم اینو سفارش بدم. حالا بهتون نمیگم بذارید به دستم برسه بعد نشونتون بدم . بی مزه میشه اینطوری دیگه .

دوتا بازی هم سفارش دادم که خیلی دوسش دارم فک کنم جذاب باشن همون سبک اکشن و شوتری هس که خیلی دوس دارم . خیلی جذاب بودن یکیشون محیطش رو خیلی دوس داشتم. من تمام بازیا که میخوام بخرم توی آپارات یه قسمت از بازی رو میبینم که چطوریه. تو بخش ویدئوی گوگل بازی رو جستجو میکنم از اپارات میبینم. تقریبا 99 درصد بازیا هس.

اخه بعضی بازیا رو اصلا دوس ندارم. مخصوصا اینا که با کلیک باید هی بازی کرد اه اعصابم خورد میشه چقد اخه مزخرفه این مدلی. یعنی چی هی کلیک کن رو همه چی .

یه غلط زیادی که کردم و اشتباه بزرگی بود و محاسبات من اشتباه دراومد این بود که توی باغچه که درخت هس نیلوفر کاشتم . یعنی در حدی این پیچید دور درختای بادووم که اصلا خل شدم تا بیرون کشیدم از درخت.شاخه های بالای درخت رو خم کرده بود . درخت بادووم هم یه حالتی داره که هر طوری که واداشته بشه همونطوری محکم میشه و حالت میگیره. بعد این نیلوفر هم خیلی شاخه های قوی و ضخیمی پیدا کرده بود که همش زیر بود مث تیغای خیلی ریز و پر. یعنی پرزای خیلی تیز داش. اینقد به دستم فرو رفت و دستامو خارووندم تا همشو کشیدم بیرون .

یه دنیا پیچیده بود به همه جا. اینقد شاخه درآوردم عکسشو گرفتم. ولی توی عکس هم پیدا نیس که چقد زیاده. کم نشون داده میشه. خیلی زیاااااااااااااد بود. بعدش درخت بادووم رو نخ بستم به حالت اولش برگرده و خم نشه. خیلی نیلوفر روش سنگینی میکرد.داش روی کل درخت رو میگرفت.

دقیقا از 15 مرداد که به طرز خیلی عجیبی رعد و برق اومد و باروون گرفت هوای کاشون شبا خیلی خنک شده. حالا نه در حد اونجور خنکا. یعنی خنکه کولر دیگه نمیخوای. منظورم از ساعت 1 به بعد .

چند روز پیش شب بو کاشتم امیدوارم که خوب بشه و دربیاد دیگه اذیت نکنه. دورش رو هم تور گرفتم که گنجشکا حمله نکنن . نزدیکای پاییز بشه گنجشکا دیگه توی خونه موندگار میشن. هنوزم میرن بیرون از خونه . ظهرا که خیلی گرم میشه یه دو سه ساعتی لای درختا هستن و بعدش شکر خدا میرن دیگه شب دوباره چندتاییشون میان لای درخت میخوابن . وقتی هوا سرد بشه دیگه اصلا از اینجا نمیرن. یه دسته ی بزرگن .

دوسشون دارم خیلییییییییییییییی. ولی خیلی بدجنسن .

نقاشیمم تا این حد رسوندمش

یه خورده عکسم تاریک شد چون سر ظهر عکس گرفتم نور زیادی بود به خاطر همین عکس تاریک میشه

میدونید کتاب لی لاک اسکالی رو خوندم البته جلد دوم. خب نمیدونستم که طبق جلد پیش میره داستان. خیلی خوشگله. شاید عکس روش بچگونه به نظر برسه ولی به شدت داستان قشنگی داره. دوس دارم این لی لاک رو بغلش کنم خیلی گوگولیه. البته داستان درباره ارواح و این چیزاس ولی خب برخوردای این دختر خیلی قشنگه . وقتی داستان رو میخونی انگار تمام مدت دنبال لی لاک هستی و از نزدیک همه چیو میبینی. برا همین تا وسطاش رسیدم سریع رفتم که بقیه جلداش رو هم سفارش بدم. امیدوارم زودتر به دستم برسه.

وقتی اومد از سه جلد عکس میگیرم میذارم. ولی توی پستای قبلی هم عکس همین جلد رو گذاشتم.

یه کتاب جدید رو شروع کردم میخونم ولی بذارید عکس یه صفحه ازش رو باید بگیرم بذارم براتون. کتاب باحالیه . حالا دربارش حرف نمیزنم اسمش صخره ی تانیوس هس. حس میکنم نصف کتاب سانسور شده باشه اینقد که ضایع بازی توشه .

میخواستم پست رو ادامه بدم گفتم یه لحظه برم دوباره بیام بنویسم ولی میترسم برم و دیگه نیام .

پس اپ میکنم . فک کنم اینبار زودتر بیام. پس فعلا شبتون بخیر و سلامتی یا علی.

جادوگري...
ما را در سایت جادوگري دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mwizardrya بازدید : 70 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1402 ساعت: 20:06