خجولت زدگی

سلام خوبید؟ به جان خودم خستم الان چه ماهی هستیم؟ دی . دیگه ماه و روزای هفته یادم میره

همچنان مسئله خونه تکونی. الانم که اومدم دیگه دیدم باز نمیتونم اپ کنم گفتم یه کوچولو حرف بزنم بگم چه خبراس.

یه قسمت دیگه از خونه تکونی تموم شد دوباره استراحت تا پروزه ی بعدی. هر بخشش حرص و جوش خاص خودشو داره. فعلا یه خر کاغذ رو میزم ریخته که اینقد نشستم حساب کتاب کردم و نوشتم و جفت و جورش کردم واسه هر کاری که نمیدونم چطوری اینا رو جمع کنم.

نمیدونم شما چیکار میکنید با خونه تکونی. از الان شروع کردید یا نه ولی من که خوبه یه ماهه شروع کردم چون اصلا نمیتونم پشت س رهم انجامش بدم خیلی خسته میشم. طاقتم نمیرسه باید یه هفته استراحت کنم بعد برم سر پروزه بعدی .

شبا کتابم میخونم چون اتفاقا وقتی خسته میشم دوس دارم اخر شب قبل خواب کتاب بخونم با نور چراغ مطالعه. عشق این کارم . یه کتاب تموم کردم در عین خستگی . نمیدونم گفتم یا نه. کتاب موش و فرزندش راستش از نظر من این کتاب رو نخرید چون اصلا برا ما نیس واسه نوستالوژیای خود انگلیسی و امریکاییاس. حالا بخوام مثلا یه پیام از توش واستون در بیارم بگم همین فقط که تلاش خودتون رو بکنید توی زندگی. همین .

من از خوندن هر کتابی لذت میبرم ولی خب ازاونجایی که میدونم بعضیا خیلی باید کتاب خاص باشه بخونن میگم که این کتاب زیاد جالب نبود واسه هیجان زده شدن و دوست داشتنش .

خب فعلا یا علی شاید بازم حرف زدم اگه خواستید